این کتاب از آن جهت شايان توجه است كه حاوي نظرات مختلف و رويكردهاي متعدد انديشمندان در مورد قيام عاشورا ميباشد. نويسنده اين كتاب به اين باور رسيده است كه براي جوابگويي به نيازهاي علمي، معنوي و روحي همه اقشار جامعه و ارائه نگرشي همهجانبه از حادثه عاشورا بايد رويكردهاي مختلف را در يكجا بررسي و ارزيابي كرد. البته ذكر اين نكته ضروري است كه مولف در بعضي موارد به دليل وجود تناقض پنهاني نظريات و براي جلوگيري از استفادههاي نادرست، ناچار به نقد آنها نيز پرداخته است. معيار اين كتاب در انجام اين نقد و بررسيها سه چيز بوده است:
1- عقل و منطق 2- توجه به كاربرد دنيوي دين 3- توجه به كليت دين
فصل اول: كليات
فصل اول كتاب با طرح اين مسأله آغاز ميشود كه انگيزه اصلي و اصيل از اقدام به اين قيام بيبديل چه بوده است؟ براي جواب به اين سوال نگارنده نظريهاي مطرح نكرده است بلكه درصدد برآمده است با طرح مسأله به جستجوي پاسخها و راهحلهاي انديشمندان مسلمان بپردازد و با تبيين نظريات ايشان، گامي در جهت شناساندن قيام عاشورا و تنوير اذهان در تحليل درست و همهجانبه از آن بردارد. كتاب براي انجام اين كار رهيافتهاي مختلف علما را مورد بررسي قرار داده و محتاطانه رهيافتهاي ارجح را مطرح ميكند ولي با اين حال قضاوتهاي نهايي را برعهده خوانندگان ميگذارد.
فصل دوم: نظريات سياسي و حكومتي
در اين فصل نظريات كساني كه به عاشورا از منظر جامعهشناسي نظر كردهاند و هدف اصلي قيام را حكومتخواهي براي انجام اصلاحات در دين و امور جامعه دانستهاند بررسي شده است. نويسنده توضيح دو نكته مهم را براي درك بيشتر نظريات گروه فوقالذكر ضروري ديده است:
1- ضرورت حفظ تعادل جوانب گوناگون دين از طريق حفظ نظم سياسي جامعه
2- شكلگيري همه جوانب اجتماعي از قبيل فرهنگ، اقتصاد و... با توجه به قدرت سياسي
مؤلف نظريات حكومتي در مورد عاشورا را بر دو دسته تقسيم كرده است:
1- ديدگاهي كه در آن اعتقاد به براندازي اصل حكومت و جايگزين كردن حكومتي مبتني بر عدل و داد است. از اين گروه ميتوان به سيدمرتضي، شيخ مفيد و امام خميني(ره) اشاره كرد.
2- ديدگاهي كه اصل حكومت را قابل دفاع مي داند و هدف امام را ايجاد اصلاحات در حكومت ميداند. ابوالاعلي مودودي (سنيمذهب) چنين نظري دارد.
فصل سوم: نظريات اجتماعي
كساني كه تحليل جامعهشناختي از اين قيام دارند بدنبال دستيابي به مواردي هستند كه بتوانند از قضيه عاشورا استفاده كاربردي برده و آن را راهنما و راهگشاي زندگي مسلمانان قرار دهند. در متون جامعهشناسي، دين يك نهاد اجتماعي محسوب ميشود كه يكي از كاركردهاي اساسي آن دادن معنايي از اجتماع به جامعه و تحكيم روابط اجتماعي است. با عنايت به اين رهيافت است كه عاشورا در تحول بخشيدن به حركتها و انسجام دادن به جوامع كارگشا ميشود (همچون تاثير آن بر جوامع شيعي در طول تاريخ)
فصل چهارم: نظريات تاريخي- قومي
در اين فصل نظريات انديشمنداني مورد بررسي قرار ميگيرد كه در تحليل عاشورا به بررسي ريشههاي اصلي اختلاف خاندان بنيهاشم و بنياميه پرداختند. از اين ديدگاه فرزند بنياميه و هاشم به هيچوجه با هم صلح نكردند و فقط مدت كوتاهي با ظهور پيامبر صليالله عليه و آله اين اختلاف به ظاهر فروكش كرد. در اين نگرش مدارك اصلي اسناد تاريخي هستند و به متون ديني پرداخته نميشود. قضاوت اكثريت كساني كه از اين منظر به قيام عاشورا پرداختهاند اين است كه اختلاف اين دو در پيروي گروه اول از حق و حقانيت و حاكميت دين و باطل دانستن دين از سوي گروه ديگر بوده است كه در آن صورت انگيزه و فلسفه قيام اباعبدالله در واقع احياي حق و امحاي باطل محسوب ميشود. از جمله كساني كه از اين منظر به حادثه كربلا نگريستهاند ميتوان به عباس محمود عقاد (استاد ادبيات عرب در مصر) و دكتر شهيدي اشاره كرد.
فصل پنجم: نظريات عرفاني
در اين فصل ديدگاه عرفا در مورد واقعه عاشورا مورد برسي قرار ميگيرد. غالباً عارفان از چشم خدا به دنيا مينگرند و از اين جهت جز زيبايي در پديدههاي عالم و جز امتحان الهي در وقايع مربوط به انسانها چيزي احساس نميكنند. عارف صحنه هستي را تجليگاه ظهور الهي ميداند و از وسيلهاي استفاده ميكند تا به تماشاي حضور الهي بپردازد و فارغ از همه چيز در فكر و انديشه وصال با حق تعالي است. او بهترين راه وصل و لقا را شهادت ميداند چرا كه پسنديده جانان است.
فصل ششم: نظريات اسطورهاي
برخي از كساني كه تحقيقاتشان به نوعي با اسطوره مرتبط ميباشد معتقدند كه اسطورههاي ايراني، فرهنگ تشيع را بستر مناسبي براي ادامه و استمرار حيات خود يافتهاند. از منظر ايشان در ايران باستان و بينالنهرين هم مفهوم «شهيد» وجود داشته است.