افسانههای تنبلها
گردآوری و بازنویسی: محمدرضا شمس
ناشر: محراب قلم
قصهها و افسانهها، میراث فرهنگی هر قوم و ملتی را نشان میدهند. آنها، ارزشهای سنتی و زمینههای فرهنگی و اجتماعی کشورها را منعکس میکنند. بنابراین، همهی قصهها و افسانهها عنصری از حقیقت دارند. این کتاب شامل 21 افسانه است.
افسانهی تنبل شاه عباس:
شاه عباس یک تنبل خانهای داشت که تنبلها را از دور و نزدیک در آنجا جمع کرده بودند و خرج و مخارجشان را میدادند. خرج و مخارج تنبل خانه روزی ده من آرد بود. مردم که شنیدند چنین جایی هست، نان و آب را مجانی میدهند و از کار هم خبری نیست، یکی یکی آمدند که ما تنبل هستیم. یک وقت دیدند که تنبلخانهی شاه عباس پر از آدم شده است.
وزیر آمد به حضور شاه عباس و گفت: «قبلهی عالم، میدانی، خوراک تنبلخانه چهقدر شده است؟»
گفت: «نخیر!»
گفت: «روزی دو خروار!»
گفت: «برای چه؟»
گفت: «همهی خلایق رفتهاند به تنبلخانه، یک پهلو افتادهاند و میگویند ما تنبل هستیم.»
شاه گفت: «دو- سه خروار کاه ببرید و در تنبلخانه دود کنید...»