«جلالالدین دوانی فیلسوف ذوق التأله»
نویسنده: غلامحسین ابراهیمی دینانی
ناشر: هرمس، چاپ دوم 1395
454 صفحه، 30000 تومان
****
امروزه آراء و آثار ملاصدرا بر فضای فلسفه اسلامی در کشور ما سیطره دارد. هر چند که این فیلسوف بزرگ اصالتا اهل شیراز است، اما به حوزه فلسفی اصفهان تعلق دارد. حوزه فسلفی اصفهان در زمان صفویه شکل گرفت. بعدها در زمان قاجاریه حوزه تهران مرکز فیلسوفان و اندیشههای فلسفی واقع شد و جای حوزه اصفهان را گرفت. این دو مرکز بزرگ فلسفی در چهارصد سال اخیر، بدون شک، بسیار درخشان و پربار بودند. برای اثبات این مطلب کافیست که به متفکران و آثار فلسفی این دو حوزه نگاهی بیندازیم تا ثمرات عظیم آن دو را مشاهده کنیم. همین امر باعث شده است که سایر مراکز فلسفی کم کم به حاشیه برود و فراموش گردد. شاید مهمترین مرکز فلسفی که مورد بیمهری واقع شده است، حوزه فلسفی شیراز باشد. اندیشمندان بزرگی همچون قاضی بیضاوی، قاضی عضدالدین ایجی، میر سیدشریفالدین جرجانی، شمسالدین فاضل خفری، صدرالدین دشتکی، غیاثالدین منصور دشتکی، فاضل باغنوی و... همگی در این مرکز فکری و علمی مشغول فعالیت بودند. کسانی که با فلسفه اسلامی آشنا هستند، بهخوبی میدانند که این متفکران چقدر مهم بوده و برای فهم کامل فلسفه ملاصدرا لازم است که شخص با اندیشههای اینان آشنا باشد؛ زیرا بسیاری از مباحث و نظریات ملاصدرا ناظر به مطالبی است که این افراد مطرح کردهاند. اما علیرغم این اهمیت و جایگاه، متاسفانه پژوهشهای جدی، مفصل و درخوری درباره مکتب شیراز و فیلسوفان آن انجام نشده است.
جلالالدین محمد بن اسعد دوانی (830-908 ه.ق)، معروف به جلالالدین دوانی و ملقب به علامه و محقق، یکی از بزرگترین متفکران حوزه شیراز است. اندیشههای فلسفی او بهقدری مهم است که بعد از ملاصدرا، تقریبا، در همه آثار فلسفی پیروان حکمت متعالیه نام او ذکر میشود و نظریات فلسفیاش مطرح میگردد. اما علیرغم چنین مکانتی که در فلسفه اسلامی دارد، تاکنون هیچ پژوهش مستقلی در باب اندیشههای فلسفی او صورت نگرفته است. دکتر ابراهیمی دینانی که همیشه به سراغ زوایای تاریک، ابعاد پنهان و شخصیتهای گمنام فلسفه اسلامی میرود، اینبار به سراغ این شخصیت مهم رفته و اولین کتاب فارسی را درباره او به رشته نگارش درآورده است؛ کتابی مفصل با هفده فصل در موضوعات گوناگون که با یک مقدمه طولانی آغاز میشود.
این اندیشمند شیراز علیرغم اینکه در منصب قاضی القضات بود، اما از جهت فعالیتهای علمی نیز بسیار پرکار و کوشا بود. حدود هشتاد اثر مکتوب کوتاه و بلند در موضوعات علمی، فلسفی، ادبی، تفسیری، اخلاقی و... به او منسوب است. علامه دوانی در همه دانشهای روزگار خود وارد بود، اما بیشتر شهرت او در علوم عقلی است؛ یعنی فلسفه و کلام. او همچنین شاگردان بسیاری داشت و استادان بزرگی از حوزه درسی او خارج شدند. نکته جالب توجه آن است که نه فقط از ایران، بلکه از خارج مرزهای ایران نیز کسانی برای تحصیل و فراگیری علم نزد او حاضر میشدند. اینگونه افراد بعدها به سرزمین اصلی خود بازمیگشتند و دیدگاههای استاد خود را منتشر میکردند. به همین دلیل محقق دوانی در برخی از کشورها، همچون هندوستان، نیز شخصیتی کاملا شناخته شده است. عجیب است که اندیشمندی در کشورهای دیگر شناخته شده باشد اما در زادگاهش او را نشناسند و با اندیشههای او آشنا نباشند. علت این امر هر چه باشد، اما این امر مسلم است که نتیجه چنین غفلتی بیخبری از خود، بحران هویت، ازخودبیگانگی، سردرگمی و نداشتن افقی برای آینده است.
طبق نظر رایج، جلالالدین دوانی یک متکلم اشعری است. اما نویسنده با هوشمندی لقب فیلسوف را برای این شخصیت بزرگ در عنوان کتاب ذکر می کند تا نشان دهد که دوانی فراتر از آن چیزی است که در باب او گفتهاند. از نظر دکتر دینانی، جلالالدین دوانی بهخاطر آزاداندیشی در چارچوب تنگ اشعریت باقی نمانده است و قدرت تفکر فلسفی او باعث شده است که به مطالبی فراتر و متعالیتر از نظریات اشعری متعارف رهنمون شود. از همین روی یکی از آخرین فصول کتاب به بررسی مستقل همین مطلب پرداخته است و عنوان آن با مسئله مورد بحث کاملا همخوانی دارد: «آیا یک فیلسوف میتواند اشعری باقی بماند؟» همچنین علاوه بر اینکه میتوان این متفکر را یک فیلسوف بهشمار آورد، باید به بعد عرفانی او نیز توجه کرد؛ زیرا او در زمینه عرفان نیز سخنان ژرف و عمیقی دارد. یکی از اهداف این کتاب نیز نشان دادن این مطلب است که هر چند جلالالدین دوانی یک متکلم اشعری قلمداد میشود، اما او فراتر از یک متکلم اشعری متعارف است و او را باید یک متکلم-فیلسوف-عارف بهشمار آورد. اگر این مطلب در مورد این شخصیت پذیرفته شود، راه برای درک و فهم بسیاری از شخصیتهای دیگر فرهنگ اسلامی باز میشود؛ زیرا این مسئله در مورد آنان نیز به همین صورت تکرار شده است. از نظر دینانی بهطور کلی «بسیاری از بزرگان اهل معرفت در آغاز زندگی اشعری بودهاند و با این طرز تفکر زندگی کردهاند، ولی پس از آن که به مقام شامخ عرفان دست یافتهاند، از قالب کلامی اشعری بیرون آمده و راه آزادی اندیشه و شهود عقلانی را پیش گرفتهاند. البته گاهی میان سخن یک عارف و آنچه اشاعره آن را مطرح میکنند نوعی شباهت ظاهری دیده میشود، اما نباید این شباهت ظاهری باعث اشتباه شود و اشخاص را به گمراهی بکشاند».
در این کتاب موضوعات گوناگون فلسفی بسیاری همچون وجود و ماهیت، وحدت و کثرت، حدوث و قدم، علم و عالم و معلوم، زمان، علت و معلول، خداشناسی، ذات و صفات و افعال الهی، اثبات وجود خداوند، معنای توحید و اثبات آن، علم خداوند، رابطه خدا با جهان، انسانشناسی، جبر و اختیار و... مطرح میگردد. البته مولف فقط به مباحث متافیزیکی دوانی توجه نداشته و تلاش کرده است که به سایر ابعاد اندیشههای او نیز بپردازد. به همین دلیل فصلهای جداگانهای به دیدگاههای تفسیری، اخلاقی و عرفانی او اختصاص یافته است. نویسنده در همه این موارد به گزارش صرف اکتفا نکرده است و نظریات جلالالدین دوانی را دقیق و مفصل نقد و بررسی میکند. همچنین دیدگاههای او را در کنار نظریات سایر فیلسوفان مسلمان قرار داده و با آنها مقایسه میکند. در برخی موارد به اندیشههای فیلسوفان غربی نیز اشارات مختصری دارد. همه این مباحث در سطح تخصصی فسلفه است و لذا کسانی که کاملا با مسائل و مباحث فلسفی آشنا هستند، بیشتر و بهتر از این اثر بهرهمند میشوند.
نکته جالب توجه در مورد جلالالدین دوانی آن است که او به فارسی نیز مینوشته و برخی از آثار مهم خود را به همین زبان شیرین نگاشته است. دو نمونه زیر هم سبک خوب، سلیس و روشن او را نشان میدهد و هم فینفسه مطالب مفید و قابل تأملی است:
- علاج خوف، و آن عبارت از هیأتی نفسانی است که نزد توقع مکروهی که نفس بر دفع آن قادر نباشد، حادث شود. و توقع، نسبت به امری مستقبل تواند بود. و آن امر یا ضروری باشد یا ممکن. و ممکن را سبب یا فعل شخص باشد یا غیر فعل او. و خوف از هیچ کدام از این اقسام مقتضای عقل نیست. پس نشاید که عاقل به هیچوجه خوف به خود راه دهد. اما اگر آن امر ضروری باشد، چون معلوم است که دفع آن از حیطه قدرت بشری خارج است، پس در خوف از آن جز استعجال بلا و استقبال عنا فایدهای نباشد و به واسطه آن حال، از تدبیر مصالح دینی و دنیوی بازماند. و اگر آن امر ممکن باشد، و سبب آن نه فعل شخص باشد، چون در نفسِ خود، ممکن الوجود و العدم است، پس جزم به طرفِ وقوع آن کردن و به نقد متألم شدن، خلاف رأی صواب است. بلکه آن را بر طبیعت امکان باید گذاشت. و اگر سبب آن فعل شخص باشد، باید که از سوء اختیار اجتناب کند.
- اما در فضیلت حکمت، جمعی باشند که مسائل علوم را حفظ نمایند و نکات و دلایل که به تلقّف فراگرفته باشند، تقریر کنند، به نوعی که جمعی که ایشان را از صدق فراست و نور کیاست نصیبی نباشد از غایت استحسان تعجب کنند و بر وفور دانش ایشان گواهی دهند. حال اینکه ایشان را یقین و اطمینان هیچ مسلّم نباشد و در نفس ایشان هیچ نقش راسخ نه. و حال ایشان در تشبیه به علما و اذکیا همچون حال بعضی حیوانات است و محاکات اقوال و افعال انسانی چون قرده و طوطی.
گیرم که مارچوبه کند تن به شکل مار/ کو زهر بهر دشمن و کو مهره بهره دوست
به نقل از الف